رمز گرفتاری
هروقت در زندگی ات گیری بیش آمد و راه بندان شد،بدان خدا کرده،زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟؟! هر کس گرفتار است در واقع گرفته ی یار است.
هروقت در زندگی ات گیری بیش آمد و راه بندان شد،بدان خدا کرده،زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟؟! هر کس گرفتار است در واقع گرفته ی یار است.
امروز از طرف همسایه ها «مولودی» دعوت شدم و خوشحال بودم! هم حوصله مان سر رفته بود و هم جایی برای رفتن نبود.
از در بلوک که بیرون رفتم صدای کف و سوت و کل و تنبک و جیغ ها بلند بود .
سست شدم برای رفتن اما دلم نیامد این همه زحمت لباس پوشاندن به پسرک و خواب عصرگاهی بخشیدن به بابای پسرک و وعده بیرون رفتن به خودم را خراب کنم. گفتم فوقش گوشه ای را پیدا می کنم یک جایی که بچه ای همسن پسرمان باشد، بچه ام کمی دیگران را ببیند و وارد جمع شود …
وارد جمع شدیم ! دیدم بــــعله همه لباس عروسی هاشون رو پوشیدند حتی بچه ها … آرایش ها کرده اند و خلاصه جای من نبود آنجا … جوّ را نمی پسندیدم.
برایم جالب شد که چه همگی با هم ست کرده اند و قرمز پوشیده اند! یعنی اینقدر مهمونها هماهنگ آمده اند؟! دیدم نعخیر ربان های قرمز به سر بچه ها و به مچ خانومهاست … گفتم صبر کنم ببینم قضیه ی این رنگ چیست؟ و البته قیافه ام شده بود شبیه همان شکلک متعجب یاهو جان!
شروع کردند به خوندن و تنبک و سوت و اشعاری که هیچ خوشم نمی آمد … (دستها بالا بالا بالا بالا - میخواهیم بریم کربلا !!! ؛ این را که گفت احساس کردم برات همه مان را پس گرفتند اگر هم گرفته بودیم قبلا… )
وسط شعرها خانوم مجری گفت: لباس پوشها بیان وسط !!!
دیگه داشتم شاخ هم در میوردم! هفت هشت تا زن قرمزپوش ماسک میمون زده بودند به صورتهاشون . رقص کنان اومدن تو مجلس (رقص که چه عرض کنم - حرکات زشتی که نه میشود گفت و نه نوشت!)
یک عروسک زشتی هم داشتند که زیر پا می انداختند و روش پایین و بالا می پریدند.
از خانم بغل دستی که جویا شدم فهمیدم بــــعله اینجا محفل «عمرکشون»ست …
همه دست و جیغ و هورا و من بغضم گرفته بود از این همه بی حرمتی … از این همه جهالت …
یکی یکی ائمه را که می خواند احساس شرم می کردم … احساس بی آبرویی نزد پیامبر و دخترش … نزد حسین و علی اصغرش …
عمر وجودشان را زنده کردند و محفل تمام شد …
____
پانوشت اول : چندروز پیش با همسایه سر قضیه عمرکشون حرف می زدیم و من گفتم که نهی شده است است و خوشم نمی آید … برای همین به من نگفته بود رسم محفلشان چیست و با نام مولودی دعوت شدم …
پانوشت دوم : رهبر انقلاب در همین رابطه میفرمایند:«بعضیها به نام شادکردن دل فاطمهزهرا، علیهاالسلام، این روزها و در این دوران ما کاری میکنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند! بعضیها دارند به نام فاطمه زهرا، علیهاالسلام، این کار را میکنند.
در حالی که فاطمهزهرا، علیهاالسلام، راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شد. آن مرد الهی، آن وارث واقعی فاطمهزهرا، علیهاالسلام، در زمان ما، آن همه زحمت کشید. این جوانهای پاک ما اینجور رفتند خونهایشان را ریختند تا انقلاب را بتوانند عالمگیر کنند. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه زهرا، کاری بکند که دشمنان حضرت فاطمهزهرا را شاد کند.»
منبع: دست نوشته های دخترم
از صورتش فقط یک بینی بیرون مانده بود. با یک دست چادرش را محکم بالای لبش چفت کرده بود! نمیخواست کسی صورتش را ببیند!
نشست کنار سنگ قبر. فاتحه ای فرستاد. بلند شد که برود … دست دیگرش را از لای چادر بیرون آورد. می لرزید … یک سیب برداشت ، انداخت داخل کیسه اش .
رفت سراغ قبر بعدی …شاید هم سیب بعدی …
و این قصه ادامه دارد …
.
.
.
خوش به حال مرده های این قبر ها که میوه رسان بچه های این زنند!
.
.
.
از دست رفته هایمان را دریابیم … بلکه خیرمان به زنده های شهر هم برسد …
پیام رسانی قیام عاشورا اهمیتش از خود قیام کمتر نیست که این به عهده زنان کاروان بوده است.و هزینه آن اسارت زنان و به اسیری بردن آنها از کربلا به کوفه و سپس از کوفه به شام و خرابه نشینی و در هر فرصتی سخنرانی و افشاگری است.
ادامه راه حسین (علیه السلام) که بر عهده ماندگان و آیندگان می باشد و هزینه آن غیرت دینی در سبک معرفت و شناختن راه حسین (ع) و کار کردن برای حسینی شدن و حسینی ماندن تا حسینی به لقاء حق پیوستن است.بنا براین کاروان حسین (ع) با آن مسؤولیت سنگین ،حلقه اتصال بین حسین و جامعه ی بشریت هستند و اگر فداکاری زنان کاروان نبود ،نهضت در نطفه خفه می شد و خون حسین و اصحابش پایمال می گشت.(1)
بیش از 20 زن در کاروان کربلا بوده اند و کتب مختلف نام 23 زن را ذکر نموده و بقیه را با عنوان زنان دیگر ذکر کرده است.نام کودکان ونوجوانان دیگر و پگونگی شهادت یا اسارت آنها همه در کتب تاریخی آمده ،اما متاسفانه هستند افراد مغرض یا نا آگاهی که حضور اهل بیت امام حسین (علیه السلام ) را در واقعه کربلا انکار می کنند.چندی پیش یکی از دوستان به یک کتابخانه عمومی مراحعه کرده و از مسؤول مربوطه کتابی در مورد وقایع عاشورا طلب می کند.ایشان با کمال وقاحت می گوید تمام وقایع نقل شده بدون سند و بی پایه و اساس است .اصلا این افراد در کربلا نبوده اند، شما دنبال چی می گردید؟
چقدر دردناک است چنین افرادی که ادعای تحصیلات بالا وعلم و کمالات دارند،این چنین در مورد وقایع مهم دینشان قضاوت می کنند! مثل بعضی دیگر که وقتی از جنایات داعش صحبت می شود انکار می کنند و می گویند نه بابا این حرفها صحت ندارد این حرفها ساختگی است،و به نوعی از دشمنان حمایت می کنند.چرا بیدار نمی شوند ؟!چرا خود را به تغافل میزنند؟!
(1-سیمای زینب در آیینه تاریخ،اعظم شبیری)
یک دفتر خودسازی داشت که در آن 20 مورد را هر روز بررسی می کرد و طبق تاریخ روز علامت می زد….
موارد دفتر خودسازی:
1- نماز به موقع خواندن
2- به خود و مرگ فکر کردن
3- همیشه با وضو بودن
4- با وضو خوابیدن
5- نماز شب خواندن
6- نماز امام زمان
7- گناه نکردن
8- کم غذا خوردن
9- دعا کردن
10- ورزش صبحگاهی
11- و……
(از قول مادر شهیده زینب کمایی،برگرفته از کتاب راز درخت کاج)