به لطف خدا و با نام او؛ سلام همسنگران
مقدمه نوشت :
دخترم مدتیست وارد نوع جدیدی از زندگی شده است! بعد از مدتها تلفن صبحگاهی (این هم از آن حرفهاست که جل الخالق دارد…)
دست آن کسانی که اسباب دورکاری را فراهم کرده اند درد نکند. البته یک پرانتز باز کنید: به امید اینکه اینها مقدمات پیشرفتش باشد ! حالا پرانتز را ببندید!
در توصیف مزایای دورکاری اش باید عرض کنم که :
۱- یخچال آمده بغل دستش یا به نحوی خانوم رفته اند بغل یخچال !!
۲- سر و کله گرامیشان از اکسیژن هوا بهره برده است.
۳- آخر هفته خبری از لباسهای دودی اش نیست. (ایضاً خوش به حال قبض برق و ماشین لباسشویی می شود)
۴- دیگر داماد گرامی مجبور نیست هربار دو مدل کفش، یکی اداری و یکی مهمانی بخرد. (ایضاً شلوار،مانتو و غیره )
۵- صبح ها مجبور نیست هفتِ خروس خوان در اداره برای تقدیم اثر انگشت حاضر شود ! (ایضاً می تواند منتظر بماند تا با یک هشدار یا پیام یا تماس وغیره از خواب مبارک تشریف بیاورد بیرون – البته این فقط یک فرضیه است وگرنه دختر ما که چنین اخلاق هایی ندارد!!)
۶- این مزیت خودش ماجراها دارد . توفیقی که نصیب من شد تا دخترم لپ تاپ عهد بوقش را به اینترنت پرسرعت ( می نویسم پر سرعت که دلم خوش شود شما همان بی سرعت بخوانید) اتصالات دهد و این بدان معناست که اتصال دائم الآنلاین من و دختر مهندسمان برقرار گشت :)
القصه که خیلی دلم میخواست مسابقه واحد فرهنگی را شرکت کنم. کمی نابلد بودم و نیاز مبرم به حضور دائم چنین دختر خوبی! یک راهنمای سراپا گوووش!
بعدنوشت:
به نام او که کریم است و لطیف! به یمن حضور مجازی دخترم از کیلومترها فاصله و به بهانه ی شرکت در مسابقه ی مورد علاقه!!! شروع میکنم وب نگارهایم را از پشت سنگر مجازی !
الهی به امید تو!
(اسمایلی بوسیدن کیبورد و ورود به گود مجازی کوثرانه ها) :)
یاحق