تفریحات به چه قیمتی؟!
امروز از طرف همسایه ها «مولودی» دعوت شدم و خوشحال بودم! هم حوصله مان سر رفته بود و هم جایی برای رفتن نبود.
از در بلوک که بیرون رفتم صدای کف و سوت و کل و تنبک و جیغ ها بلند بود .
سست شدم برای رفتن اما دلم نیامد این همه زحمت لباس پوشاندن به پسرک و خواب عصرگاهی بخشیدن به بابای پسرک و وعده بیرون رفتن به خودم را خراب کنم. گفتم فوقش گوشه ای را پیدا می کنم یک جایی که بچه ای همسن پسرمان باشد، بچه ام کمی دیگران را ببیند و وارد جمع شود …
وارد جمع شدیم ! دیدم بــــعله همه لباس عروسی هاشون رو پوشیدند حتی بچه ها … آرایش ها کرده اند و خلاصه جای من نبود آنجا … جوّ را نمی پسندیدم.
برایم جالب شد که چه همگی با هم ست کرده اند و قرمز پوشیده اند! یعنی اینقدر مهمونها هماهنگ آمده اند؟! دیدم نعخیر ربان های قرمز به سر بچه ها و به مچ خانومهاست … گفتم صبر کنم ببینم قضیه ی این رنگ چیست؟ و البته قیافه ام شده بود شبیه همان شکلک متعجب یاهو جان!
شروع کردند به خوندن و تنبک و سوت و اشعاری که هیچ خوشم نمی آمد … (دستها بالا بالا بالا بالا - میخواهیم بریم کربلا !!! ؛ این را که گفت احساس کردم برات همه مان را پس گرفتند اگر هم گرفته بودیم قبلا… )
وسط شعرها خانوم مجری گفت: لباس پوشها بیان وسط !!!
دیگه داشتم شاخ هم در میوردم! هفت هشت تا زن قرمزپوش ماسک میمون زده بودند به صورتهاشون . رقص کنان اومدن تو مجلس (رقص که چه عرض کنم - حرکات زشتی که نه میشود گفت و نه نوشت!)
یک عروسک زشتی هم داشتند که زیر پا می انداختند و روش پایین و بالا می پریدند.
از خانم بغل دستی که جویا شدم فهمیدم بــــعله اینجا محفل «عمرکشون»ست …
همه دست و جیغ و هورا و من بغضم گرفته بود از این همه بی حرمتی … از این همه جهالت …
یکی یکی ائمه را که می خواند احساس شرم می کردم … احساس بی آبرویی نزد پیامبر و دخترش … نزد حسین و علی اصغرش …
عمر وجودشان را زنده کردند و محفل تمام شد …
____
پانوشت اول : چندروز پیش با همسایه سر قضیه عمرکشون حرف می زدیم و من گفتم که نهی شده است است و خوشم نمی آید … برای همین به من نگفته بود رسم محفلشان چیست و با نام مولودی دعوت شدم …
پانوشت دوم : رهبر انقلاب در همین رابطه میفرمایند:«بعضیها به نام شادکردن دل فاطمهزهرا، علیهاالسلام، این روزها و در این دوران ما کاری میکنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند! بعضیها دارند به نام فاطمه زهرا، علیهاالسلام، این کار را میکنند.
در حالی که فاطمهزهرا، علیهاالسلام، راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شد. آن مرد الهی، آن وارث واقعی فاطمهزهرا، علیهاالسلام، در زمان ما، آن همه زحمت کشید. این جوانهای پاک ما اینجور رفتند خونهایشان را ریختند تا انقلاب را بتوانند عالمگیر کنند. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه زهرا، کاری بکند که دشمنان حضرت فاطمهزهرا را شاد کند.»
منبع: دست نوشته های دخترم