روضه...رضوان
* برگرفته از صحبتهای دوست خوبم فروغ، مادر فرهنگساز حسینی!
محرم و اندوهش دقیقا از همان ظهر عاشورا شروع می شود…
درست است که پیش از آن، آب را بسته اند و تشنگی و تنهایی بیداد می کند اما تا ظهر عاشورا هنوز کسی در کربلا شهید نشده است
اما ظهر عاشورا شروع مصیبت هاست و بعد هم شروع اسارت ها…
یکی از دوستانم می گفت اینها که بعد از گذشت چندین قرن، اینقدر از محرم و مصیبتهایش می گویند خسته نمی شوند؟
امام حسین یکبار شهید شد و خانواده اش هم یکبار به اسارت رفت و تمام! این همه رجز خوانی حال آدم را خراب می کند!!
بهش گفتم قصه امام حسین، قصه معرفت است قصه اخلاق است گفتم همین داعشی ها را می بینی، و جنایتهایی که پایانی ندارد، اینها فرزندان همین ابن زیاد و شمر و ابن ملجم اند…همین شمری که شانزده بار پای پیاده به حج رفت اما اخلاق و معرفت نداشت.
این قصه را نباید فراموش کرد، برایش بایدحرف زد، گاهی هم باید رجز خواند …تا شاید بشود کشتی نجات بعضی از غرق شده ها …
این قصه را باید نسل به نسل به گوش فرزندانمان برسانیم! تا شاید کمی تنها کمی در راه حسین قدمی برداشته باشیم …
ان شاالله…