ایثار ماریه این زمان
به چهره اش که نگاه میکردم گویا درخت تنومند صبر و ایمان آمیخته با رنج و دردی مقدس را می دیدم.
در برابرعظمتش احساس کوچکی می کردم .
چهره ای جدی و در عین حال مهربان .گفت:من از 15 بچه ای که خدا بهم داد این یک پسر برام موند که او هم راه شهادت را انتخاب کرد و این راه را وظیفه خودش می دونست .
این مادر شهید* که نود و چند بهار را دیده در مورد پسرش چنین گفت :
سال آخر دبیرستان بود چند مرتبه رفت جبهه و زخمی شد.بار آخر که اومد زخمهای بدنشو از من پنهان کرد. آخه خیلی زخمی شده بود و از بیمارستان فرستاده بودنش برای استراحت.چند روز بعد هم رفت و دیگه اونو ندیدم تا این که خبر شهادتش رو شنیدیم…
من که همین یک پسرو بیشتر نداشتم باید براش یه کاری می کردم. بنیاد شهید حقوقی به من میداد …اما این پولو مال خودش می دونستم .کم کم خونه کوچکی با اون پول ساختم، پدرشم به رحمت خدا رفت . من برا کی داشتم خونه می ساختم ؟فقط برا پسرم!
این مادر سال قبل ماهارو دعوت کرد و با التماس و خواهش و جدیت از ما خواست کاری کنیم که این خانه برای اجرای برنامه های قرآنی به نام مهد قرآن شهرمون بشه.
فقط خواست که تا خودش زنده است تو این خونه زندگی کنه و بعدجایی باشه برای برنامه های قرآنی و عموم ازش استفاده کنن تا ثوابش برای فرزند شهیدش باشه و باز هم استدلال کرد:آخه این خونه مال خودشه!
اونروز صورتش را که بوسیدم به یاد یکی از زنان در جریان عاشورا افتادم،ماریه زنی که ثروت خودش رو برای نهضت عاشورا تقدیم کرد.
همان زن دلاوری که همسر و فرزندش در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (علیه السلام) شهید شده بود.ماریه دختر منقذ معروف به عبدیه بصریه زنی بود که از هیچ بذل و بخششی برای به ثمر رسیدن نهضت امام حسین (علیه السلام) دریغ نورزید و گاهی هم با گریه های حماسی خود مردان را به یاری امام تشویق می کرد.
آری زنان ایثارگر در دوران پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی کم نبوده اند که این مادر شهید یکی از هزاران زن ایثارگر است که به مولای خود اقتدا کرده است . باشد که قلوب ما هم رنگ زیبای ایثارشان را به خود بگیرد.
* بانو رقیه نادعلی ، مادر شهید رضا رحیم زاده